محمد جانبلاغی امروز هم با یک مقالهی هیجان انگیز دیگر با شما هستند. رازی در مورد آموزش فروش و فروشندگی…
میخواهم تعریفی از فروش و فروشندگی را برابتان بیان کنم که در یک جمله شما را تبدیل به نابغهی فروش و فروشندگی کند. باورش برایتان سخت است؟
در ادامه با من باشید تا همهچیز برایتان روشن شود.
همه ما فروشنده ایم، اما همه نابغه نیستیم!
همه ما فروشندهایم! ما همهگی از صبح که بیدار میشویم تا زمانی که به خواب میرویم، در حال صحبت، ارتباط، متقاعدسازی و تاثیرگذاری بر دیگران هستیم.
حالا فرقی ندارد، این مساله یعنی فروشندگی ما میتواند در ارتباط با همسر ،فرزندان، کارمندان و یا مدیرمان باشد. مساله این نیست که همهی ما روزانه مشغول فروشندگی عقاید، نظرات و یا محصولات خود هستیم. بلکه مسأله این است که کدامیک از ما در این فروشندگی و به قولی متقاعدسازی موفقتر عمل میکنیم و میتوانیم نام خودمان را نابغه فروش بگذاریم.
پس باید کمی به بحث و گفتگو در مورد متقاعدسازی و اثرگذاری بر د یگران بپردازیم.
بحثی که در پیش داریم در ارتباطی بسیار تنگاتنگ با مقالهی چالش احساس و منطق هست، اما از دیدی کاملاً متفاوت به موضوع نگاه خواهیم کرد.
ریشه فروش موفق برای نابغه فروش
هرکجا که به دنبال تاثیرگذاری هستید و نیاز به جلب همکاری دارید، نیاز به فروش دارید. اگر تبدیل به نابغه فروش شوید، میتوانید همکاریهای زیادی را جلب کنید.
قراردادهای عالی ببندید، مدیرتان را متقاعد کنید، بر روی فرزند خود اثر بگذارید و نهایتاً همه را با علاقه و اشتیاق راهی سفری کنید که خودتان به آن علاقهمند هستید.
قرار نیست به فردی زورگو تبدیل شوید، چرا که این مساله کاملاً در تضاد با رفتار یک نابغه فروش است. بلکه شما میخواهید واقعاً دیگران را راضی و خوشحال کنید که از نظرات و عقاید شما استقبال کنند.
نابغه فروش و احساس نیاز در مشتری
بیایید یک بررسی انجام دهیم. شما به فروشگاهی وارد میشوید و کالایی را میبینید. به هر صورت تمایل پیدا میکنید آن کالا را خریداری کنید.
این کار شما چه دلیلی دارد؟ میخواهید فقط پولتان را خرج کنید؟ و یا صرفاً فروشنده توانسته به شما کالا را بفروشد؟ یعنی اگر هر کالایی جای این کالا بود فروشنده میتوانست آن را به شما بفروشد؟
مثلا وارد فروشگاه لوازم خانگی شدهاید و دستگاه آبمیوه گیری چشمتان را گرفته. واقعاً اگر همه کارها را فروشنده انجام داده، او در همان فروشگاه میتوانست به شما دوچرخه مسابقه بفروشد؟! قطعاً نه. پس انگار بخشی یا همه خرید وابسته به خود شما و احساس نیاز در شما خواهدبود.
احساس نیاز در فروش ،فروشندهی نابغه هم نقش دارد
حالا پا فراتر میگذاریم. فرض کنید وارد همان فروشگاه شدهاید و بجای فروشنده الف، فروشنده ب به استقبالتان می آمد. شما سوالی در مورد دستگاه آبمیوهگیری میکردید و او در جواب شما را کاملاً از خرید دستگاه منصرف میکرد. برای نمونه به شما میگفت که چرا و چطور این دستگاه آبمیوهگیری نمیتواند به شما کمک کند و صرفاً کارهای شما را بیشتر و سختتر خواهد کرد.
خرید شما از طرفی کاملاً وابسته به شما و احساس نیاز در شماست و از طرفی کاملاً وابسته به فروشندهایست که شما با آن سروکار دارید. این فروشنده است که رابطهای منطقی میان نیاز شما و محصول پیشروی شما برقرار میکند و شما را مجاب میکند که آیا این کالا را تهیه کنید و یا کاملاً بیخیال آن بشوید!
ریشهی فروش برای نابغه فروشندگی
مبنای همه تلاشهای موفق در فروش و فروشندگی، یافتن شکاف و نیاز در مشتری و بعد از آن ارائه راه حلی برای رفع آن نیاز میباشد.
فروشنده نابغه، ناخوداگاه و خودآگاه شما را مخاطب قرار میدهد و میگوید: “واای! شما با مشکل بزرگی دست و پنجه نرم میکنید. یعنی همه میوه ها را با دست آب میگیرید؟ خیلی ها بابت همین کار به آرترز و حتی عمل جراحی رسیدهاند! اما نگران نباشید، این آبمیوه گیری شما را میتواند از همهی این مشکلات رها کند!”.
فروشنده خوب، اول از همه مشکل و نیاز شما را پیدا میکند. بعد به سراغ محصولات و خدمات خود میرود. با دیدی صادقانه به دنبال این میرود که ببیند محصولش چطور میتواند این خلاء و مشکل را حل کند. اگر بتواند راه حلی منطقی برای مشکلات شما به وسیلهی کالا و خدمات خود بیابد، همین کافی خواهد بود تا شما اگر پول به اندازه کافی در کیفتان باشد، اقدام به خرید کنید.
کلید فروش موفق برای نابغه فروش
باید به یاد داشته باشیم که افراد، محصول یا خدمات شما را نمیخرند، بلکه به دنبال راه حل هایی برای مشکلاتشان هستند و بابت آنها هرچقدر لازم باشد پول پرداخت میکنند.
راز فروش موفق ،اگر میخواهید نابغه فروشندگی شوید، باید بدانید که اصل، تمرکز بر نیاز مشتری و مخاطب شماست. اگر میخواهید همسرتان را به سفری کویری ببرید، باید به ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه او بگوئید که این سفر، چه فایده و منفعتی برای او خواهد داشت.
پس سعی کنید قبل از روبرویی با مشتری یا همان شخصی که میخواهید او را برای پذیرش خرید، پذیرش عقیده یا هرچیز دیگری متقاعد کنید، دلایلی آلوده به منطق و احساس بیابید که بتوانند او را مجاب به پذیرش کنند.
این را هم بدانید که دوران زورگویی به سر رسیده. انسانها بیش از خشونت، شیفتهی نوع دوستی شما خواهند بود. همیشه خدمات و عقایدی که قصد فروش آنها را دارید را مورد بازبینی قرار دهید.
آیا واقعاً ارتباطی بین عقاید، پیشنهادات، محصولات و خدمات شما و نیاز مخاطب شما وجود دارد یا صرفاً قصد فروش آن را در سر دارید؟ باید با دیگران صادق باشید.
این توصیه را فراموش نکنید
فقط فراموش نکنید که در فروشندگی باید تا حد زیادی صادق باشید و مشکلات حقیقی مخاطبتان را شناسایی کنید. باید زمان و تمرکز زیادی را به این کار اختصاص دهید و خدماتی عالی را برای حل مشکل مخاطب خود پیشنهاد دهید.
در مورد عقاید و نظراتی که میخواهید آنها را بفروشید بیاندیشید، شاید شما دارید اشتباه میکنید. اما اگر اطمینان پیدا کردید که نظرتان موجه و صحیح است این اصل فروش را به کار بگیرید تا دوستتان، فرزندتان و یا مشتریانتان را با موفقیت متقاعد کنید.
شما در این باره چه دیدگاهی دارید…؟
دوستدارتان محمد جانبلاغی